کلمه جو
صفحه اصلی

شبینی

لغت نامه دهخدا

شبینی . [ ش َ ] (اِخ ) احمد میهی شبینی نعمانی . فقیه ، متکلم . از آثاراوست : هدایةالمرید شرح بر جوهرالفرید در توحید. حاشیه ٔ شرح شصت مسأله در فقه شافعی . در سال 1263 هَ . ق . حیات داشته است . (از معجم المؤلفین ج 2 ص 191).


شبینی. [ ش َ ] ( اِخ ) محمدبن عبدالحی شبینی شافعی. نحوی و ادیب و محدث از دانشمندان قرن 13 هَ. ق. از آثار اوست : حاشیه ای بر خاتمه الفیه ابن مالک در نحو. و حاشیه ای بر الجامعالصغیر در حدیث. ( از المعجم المؤلفین ج 10 ص 131 ).

شبینی. [ ش َ ] ( اِخ ) ازدانشمندان اواخر قرن 13 هَ. ق. است. رجوع به علی بن جلبی شبینی شود. ( معجم المؤلفین ج 7 ص 54 و 107 ).

شبینی. [ ش َ ] ( اِخ ) احمد میهی شبینی نعمانی. فقیه ، متکلم. از آثاراوست : هدایةالمرید شرح بر جوهرالفرید در توحید. حاشیه شرح شصت مسأله در فقه شافعی. در سال 1263 هَ. ق. حیات داشته است. ( از معجم المؤلفین ج 2 ص 191 ).

شبینی . [ ش َ ] (اِخ ) ازدانشمندان اواخر قرن 13 هَ . ق . است . رجوع به علی بن جلبی شبینی شود. (معجم المؤلفین ج 7 ص 54 و 107).


شبینی . [ ش َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالحی شبینی شافعی . نحوی و ادیب و محدث از دانشمندان قرن 13 هَ . ق . از آثار اوست : حاشیه ای بر خاتمه ٔ الفیه ٔ ابن مالک در نحو. و حاشیه ای بر الجامعالصغیر در حدیث . (از المعجم المؤلفین ج 10 ص 131).



کلمات دیگر: