ابن عمیر وهب از بنی قصی بن کلاب
طلیب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
طلیب . [ طَ ] (ع ص ) بسیار جوینده . ج ، طُلباء. (منتهی الارب ).
طلیب. [ طَ ] ( ع ص ) بسیار جوینده. ج ، طُلباء. ( منتهی الارب ).
طلیب. [ طُ ل َ ] ( اِخ ) ابن عمیربن وهب ، از بنی قصی بن کلاب. صحابی قدیم الاسلام و از مردان بسیار شجاع و سخت و از مهاجرین به حبشه و سپس مدینه بود و بسیاری از وقایع را دریافت و در یوم اجنادین کشته شد. ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 451 ).
طلیب. [ طُ ل َ ] ( اِخ ) ابن عمیربن وهب ، از بنی قصی بن کلاب. صحابی قدیم الاسلام و از مردان بسیار شجاع و سخت و از مهاجرین به حبشه و سپس مدینه بود و بسیاری از وقایع را دریافت و در یوم اجنادین کشته شد. ( الاعلام زرکلی ج 2 ص 451 ).
طلیب . [ طُ ل َ ] (اِخ ) ابن عمیربن وهب ، از بنی قصی بن کلاب . صحابی قدیم الاسلام و از مردان بسیار شجاع و سخت و از مهاجرین به حبشه و سپس مدینه بود و بسیاری از وقایع را دریافت و در یوم اجنادین کشته شد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 451).
کلمات دیگر: