نعل زدن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
مسدود کردن، بتونه گیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، اب بندی کردن، نعل زدن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، چرت زدن
مسدود کردن، بتونه گیری کردن، زیرپوش سازی کردن، درز گرفتن، اب بندی کردن، نعل زدن، کپیه کردن، بتونه کاری کردن، شکاف و سوراخ چیزی را گرفتن، با نعل یا لگد اسب مجروح شدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) کوبیدن نعل به سم ستور.
لغت نامه دهخدا
نعل زدن. [ ن َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) نعل بستن. نعل کوبیدن. نعل کوفتن. نعل کردن. نعل را بر سم ستور استوار کردن :
چون برآری تازیانه بگسلد زنجیر وی
چون زنی نعلش شکالش بس بود بند قبای.
چون برآری تازیانه بگسلد زنجیر وی
چون زنی نعلش شکالش بس بود بند قبای.
منوچهری.
|| نعلچه و میخ بر کف کفش کوبیدن.کلمات دیگر: