گیس بند
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تاج گل، گردن بند، حلقه گل، سربند، گیس بند، طوق
سربند، گیس بند، نوار، قیطان، پشت مازو، تذهیب کاری کردن، گچ بری، اهن تنکه یا تسمه اهن
سربند، گیس بند، نوار، قیطان، فیله، توری دارای اشکال مربع، پشت مازو، تذهیب کاری کردن، گچ بری، اهن تنکه یا تسمه اهن
فرهنگ فارسی
( اسم ) گیسو بند که هست اندر و حلقه و یاره چند ز حوا بماندست با گیس بند ( گرشا. ۱۸۷ )
لغت نامه دهخدا
گیس بند. [ ب َ ] ( نف مرکب ) بندگیس. آنکه گیس زنان را بندد. || ( اِ مرکب ) گیسوبند. آنچه بدان زنان گیسوان خود را بندند و محکم نمایند. ( از انجمن آرا ). رشته ای که بدان گیسوان را گرد کنند و محکم سازند تا پریشان نشود. عِقاص. رشته ای که بدان گیسو بندند. ( منتهی الارب ). || کیسه مانندی است که عقب سر بسته گیسوی خود را در آن کنند. ( از آنندراج ). خریطه ای که در آن گیسوها را نهند. ( ناظم الاطباء ) :
کزین هر دو از بهر نام بلند
کله ساختی مرد و زن گیس بند.
ز حوا بمانده ست با گیس بند.
کزین هر دو از بهر نام بلند
کله ساختی مرد و زن گیس بند.
اسدی.
که هست اندر او حلقه و یاره چندز حوا بمانده ست با گیس بند.
اسدی.
رجوع به گیسوبند شود.کلمات دیگر: