قلب کردن
فارسی به انگلیسی
to invert
distort, invert, transpose
مترادف و متضاد
تغییر دادن، جای گرداندن، قلب کردن، پس و پیش کردن
قلب کردن، پس و پیش کردن، ترانهادن، مقدم و موخر کردن، بطرف دیگر معادله بردن
کلمات دیگر:
to invert
distort, invert, transpose