شوس
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
شوس
فرهنگ فارسی
به سریانی بقله یهودیه گویند
لغت نامه دهخدا
شوس. ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَشْوَس. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به اشوس شود.
شوس. [ ش َ وَ ] ( ع مص ) شدید بودن و گستاخ بودن در جنگ. ( از اقرب الموارد ). || نگریستن به گوشه چشم از تکبر یا خشم یا چشم را تنگ کرده و پلکها را فروخوابانیده نگریستن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
شوس. [ ش َ ] ( ع مص ) خائیدن مسواک و دندان مالیدن بدان. ( منتهی الارب ). شوص. خائیدن مسواک. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شوص شود.
شوس. ( اِ ) به سریانی بقله یهودیه است. ( از فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بقله یهودیه شود.
شوس. [ ش َ وَ ] ( ع مص ) شدید بودن و گستاخ بودن در جنگ. ( از اقرب الموارد ). || نگریستن به گوشه چشم از تکبر یا خشم یا چشم را تنگ کرده و پلکها را فروخوابانیده نگریستن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
شوس. [ ش َ ] ( ع مص ) خائیدن مسواک و دندان مالیدن بدان. ( منتهی الارب ). شوص. خائیدن مسواک. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به شوص شود.
شوس. ( اِ ) به سریانی بقله یهودیه است. ( از فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بقله یهودیه شود.
شوس . (اِ) به سریانی بقله ٔ یهودیه است . (از فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بقله ٔ یهودیه شود.
شوس . (ع ص ، اِ) ج ِ اَشْوَس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به اشوس شود.
شوس . [ ش َ ] (ع مص ) خائیدن مسواک و دندان مالیدن بدان . (منتهی الارب ). شوص . خائیدن مسواک . (از اقرب الموارد). و رجوع به شوص شود.
شوس . [ ش َ وَ ] (ع مص ) شدید بودن و گستاخ بودن در جنگ . (از اقرب الموارد). || نگریستن به گوشه ٔ چشم از تکبر یا خشم یا چشم را تنگ کرده و پلکها را فروخوابانیده نگریستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: