کلاه گذاشتن
فارسی به انگلیسی
bite, stick, sting
مترادف و متضاد
کلاه گذاشتن، زیر قول زدن، بتعهد خود عمل نکردن
کلاه گذاشتن، زیر قول زدن، بتعهد خود عمل نکردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) کلاه نهادن بر سر . یا کلاه سر کسی . او را فریفتن و پول و مال او را گرفتن .
لغت نامه دهخدا
کلاه گذاشتن. [ ک ُ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) کلاه نهادن بر سر. ( فرهنگ فارسی معین ).کلاه پوشیدن. || فریب دادن. کلاه گذاری کردن. و رجوع به ترکیب کلاه سر کسی گذاشتن ذیل کلاه شود.
پیشنهاد کاربران
شلتاق کردن
کلمات دیگر: