کلمه جو
صفحه اصلی

رابرت هنسن

دانشنامه عمومی

رابرت کریستین هنسن (به انگلیسی: Robert Hansen) (متولد ۱۵ فوریه ۱۹۳۹) قاتل سریالی آمریکایست که در سال های ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۳ مرتکب قتل ۲۱ زن در شهر انکوریج (ایالت آلاسکا) شده است. او در سال ۱۹۸۳ گناهکار شناخته شده و به ۴۶۱ سال حبس محکوم شد.رابرت هنسن در ۲۱ اگوست سال ۲۰۱۴ درگذشت.
هنسن در شهر استرویل، آیووا به دنیا آمد. دوران کودکی او را بسیار آرام و گوشه گیر توصیف می کنند. رابرت هیچوقت رابطه خوبی با پدرش نیز نداشت. در مدرسه به خاطر حساسیت پوستی و لکنت زبانی همیشه مورد آزار دوستانش قرار می گرفت. برای فرار از این مشکلات رابرت رو به شکار آورد. در سال ۱۹۵۷ رابرت هنسن به خدمت در ارتش آمریکا رفت و برای مدتی در انجا ماند. بعد از خروج از ارتش نیز به عنوان دستیار مربی آموزشی در آکادمی پلیس مشغول به کار شد. در اینجا بود که با دختر جوانی آشنا شده و در تابستان سال ۱۹۶۰ با هم ازدواج کردند.
در ۷ دسامبر همان سال رابرت به دلیل به آتش کشیدن گاراژ اتوبوس یک مدرسه بازداشت شده و به ۳ سال زندان محکوم شد. در زمانی که در زندان به سر می برد همسرش از او طلاق گرفت. از این پس و طی چند سال متوالی نیز او به دلیل سرقت های خرد بازداشت و راهی زندان می شد. در سال ۱۹۶۳ رابرت بار دیگر ازدواج کرده و اینبار از همسرش دو کودک نیز داشت. آن ها در سال ۱۹۶۷ به انکورج برای ادامه زندگی با همسرش می روند. در انکورج همسایگانش رابرت را شخصی خوب و یک قهرمان شکار معرفی کردند. او حتی چندین رکورد مختلف در زمینه شکار را به نام خود ثبت کرد.
در ۱۳ جون ۱۹۸۳، سیندی پائولسون، یکی از قربانیان رابرت هنسن در هنگامی که رابرت در جایی مشغول انجام کاری بود موفق به فرار می شود. او به پلیس گفت که برای انجام رابطه جنسی به او مبلغ ۲۰۰ دلار پیشنهاد شده بود اما وقتی وارد خودرو می شود، رابرت به روی او اسلحه کشیده و سیندی را به کابینش منتقل می کند. در انجا سیندی مورد شکنجه و تجاوز قرار می گیرد. طبق گفته های سیندی، گردن او با زنجیر به یکی از ستون های زیرزمین بسته شده بود و رابرت در حال چرت زدن بر روی کاناپه بود. بعد از بیدار شده او را با ماشین به فرودگاه منتقل کرده و در حالی که مشغول جمع کردن لوازم برای پرواز هواپیما بود، سیندی با استفاده از مشغولیت رابرت موفق به فرار می شود. رابرت با دیدن فرار او به سرعت به دنبالش رفته اما سیندی موفق به رسیدن به خیابان ششم شده و در آنجا با کمک یک راننده کامیون موفق به فرار می شود. بعد از فرار سیندی برای تماس با دوست پسرش از کامیون پیاده شده که در این حین راننده کامیون با تماس به پلیس گزارش می دهد که دختری پابرهنه و با دستان بسته از او تقاضای کمک داشته است. در زمان رسیدن پلیس به محل، سیندی تنها و با دستان بسته بود. سیندی با انتقال به دفتر پلیس، شروع به توصیف قاتل می کند و بنا بر همین توصیفات، رابرت شخص مظنون بوده و مورد بازجویی قرار می گیرد. در حین بازجویی رابرت منکر هرگونه اتهام شده و فقط گفت که سیندی در حال اخاذی از او بوده و نمی خواست به تقاضای اخاذی او تن دهد. اما از سوی پلیس، رابرت مظنون اصلی ماجرا محسوب نمی شد.


کلمات دیگر: