کلمه جو
صفحه اصلی

برافروختگی


مترادف برافروختگی : تغیر، خشم، غضب، قهر، تابش، سرخی

فارسی به انگلیسی

inflammation


flush


فارسی به عربی

وهج

مترادف و متضاد

excitation (اسم)
تحریک، هیجان، براشفتگی، برافروختگی، غلیان، برانگیختن، القاء، انفعال

anger (اسم)
ستیز، خشم، عصبانیت، غضب، غیظ، براشفتگی، برافروختگی، خلم

nervousness (اسم)
عصبانیت، برافروختگی

red heat (اسم)
برافروختگی

تغیر، خشم، غضب، قهر


تابش


سرخی


۱. تغیر، خشم، غضب، قهر
۲. تابش،
۳. سرخی


فرهنگ فارسی

حاصل مصدر از بر افروختن حالت و چگونگی بر افروخته .

لغت نامه دهخدا

برافروختگی. [ ب َ اَ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) حاصل مصدر از برافروختن. حالت و چگونگی برافروخته. روشنایی و درخشیدگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به برافروختن و برافروخته شود.

پیشنهاد کاربران

التهاب . . . . . .


کلمات دیگر: