کلمه جو
صفحه اصلی

تک و توک


مترادف تک و توک : کم، نادر، بسیارکم، اندک، انگشت شمار، قلیل، معدود، پراکنده

متضاد تک و توک : کم وبیش

فارسی به انگلیسی

sporadic, few, here and there


sparse, sporadic, spot, stray


sparse, sporadic, spot, stray, few, here and there

مترادف و متضاد

single (صفت)
مجرد، تنها، عزب، فردی، تک، فرد، واحد، منفرد، انفرادی، تک و توک، یک نفری، یک لا، یک رشته

sporadic (صفت)
متناوب، پراکنده، انفرادی، تک و توک، تک تک

فرهنگ فارسی

در تداول عامه بندرت معدودی

لغت نامه دهخدا

تک و توک. [ ت َک ُ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، بندرت. معدودی. قلیل. بندرت بکمیت عددی : تک و توکی برگ بر درختان مانده است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

گویش مازنی

/tako took/ به ندرت – گاه به گاه

به ندرت – گاه به گاه


واژه نامه بختیاریکا

تَک و تُک؛ تک و کُرا؛ تیک؛ تاک؛ تیک و تاک؛ تیکِه نوکِه

پیشنهاد کاربران

یعنی به ندرت
مثلا :
تک و توک پقدا میشه افرادی که از اون قد بلند تر باشن

sporadically


کلمات دیگر: