متغیر شدن حال
حال گردیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حال گردیدن. [ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) تغییر یافتن حال. متغیر شدن حال. ( غیاث ) :
همین بسست که گردد زبان و حال بگردد
فصاحت سخن عشق صرف و نحو ندارد.
همین بسست که گردد زبان و حال بگردد
فصاحت سخن عشق صرف و نحو ندارد.
نعمت خان عالی.
کلمات دیگر: