کلمه جو
صفحه اصلی

ثهمد

لغت نامه دهخدا

ثهمد. [ ث َ م َ ]( ع ص ، اِ ) فربه بزرگ. || زن فربه بزرگ.

ثهمد. [ ث َ م َ ] ( اِخ ) کوه سرخ رنگی است از کوههای حمی و در اطرافش ریگزارهای بسیار است در دیار غنی. و گویند موضعی است در دیار بنی عامر. ( مراصد الاطلاع ).

ثهمد. [ ث َ م َ ] (اِخ ) کوه سرخ رنگی است از کوههای حمی و در اطرافش ریگزارهای بسیار است در دیار غنی . و گویند موضعی است در دیار بنی عامر. (مراصد الاطلاع ).


ثهمد. [ ث َ م َ ](ع ص ، اِ) فربه بزرگ . || زن فربه بزرگ .



کلمات دیگر: