علف خشک بر هم افتاده و بسیار حشیش خشک
ثن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ثن. [ ث َ ] ( پسوند ) مزید مؤخریست در بعض امکنه و بیشتر در ماورأالنهر مثل : کناثن ، و اما مزید مؤخر دیگری که نیز درآخر ثن دارد از این قبیل نیست مانند: کوخمیثن ، اسمیثن ، انشمیثن ، فرزامیثن ، رامیثن ، زامیثن ، خشمیثن ، اردخشمیثن ، ارتخشمیثن ، خمیثن و زندرامیثن ، چه مزید مؤخر آنها ( میثن ) صورتی از ( میهن ) بمعنی جای باش است.
ثن. [ ث ِ ] ( ع اِ ) علف خشک بر هم افتاده و بسیار. || حشیش خشک. || خشکی گیاه. || چوب سیاه.
ثن. [ ث ِ ] ( ع اِ ) علف خشک بر هم افتاده و بسیار. || حشیش خشک. || خشکی گیاه. || چوب سیاه.
ثن . [ ث َ ] (پسوند) مزید مؤخریست در بعض امکنه و بیشتر در ماورأالنهر مثل : کناثن ، و اما مزید مؤخر دیگری که نیز درآخر ثن دارد از این قبیل نیست مانند: کوخمیثن ، اسمیثن ، انشمیثن ، فرزامیثن ، رامیثن ، زامیثن ، خشمیثن ، اردخشمیثن ، ارتخشمیثن ، خمیثن و زندرامیثن ، چه مزید مؤخر آنها (میثن ) صورتی از (میهن ) بمعنی جای باش است .
ثن . [ ث ِ ] (ع اِ) علف خشک بر هم افتاده و بسیار. || حشیش خشک . || خشکی گیاه . || چوب سیاه .
کلمات دیگر: