حاکمه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) مونث حاکم مونث حاکم : طبق. حاکمه هیات حاکمه .
لغت نامه دهخدا
( حاکمة ) حاکمة. [ ک ِ م َ ] ( ع ص ) تأنیث حاکم. زن حاکم. خاتون. ملکة.
- طبقه حاکمه ؛ طبقه ای از مردم که قدرت حکومت در دست آنانست.
- هیئت حاکمة ؛ مجموع دوائر و اشخاصی که در قومی حکم رانند. قوه حاکمة.
- طبقه حاکمه ؛ طبقه ای از مردم که قدرت حکومت در دست آنانست.
- هیئت حاکمة ؛ مجموع دوائر و اشخاصی که در قومی حکم رانند. قوه حاکمة.
حاکمة. [ ک ِ م َ ] (ع ص ) تأنیث حاکم . زن حاکم . خاتون . ملکة.
- طبقه ٔ حاکمه ؛ طبقه ای از مردم که قدرت حکومت در دست آنانست .
- هیئت حاکمة ؛ مجموع دوائر و اشخاصی که در قومی حکم رانند. قوه ٔ حاکمة.
کلمات دیگر: