ابن عبد الله اشعری تابعی است
ثمیل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ثمیل. [ ث َ ] ( ع اِ ) شیر ترش. || آب دست دان. || ج تمیلة. رجوع به تمیلة شود.
ثمیل. [ ث ُ م َ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲ اشعری. تابعی است.
ثمیل. [ ث ُ م َ ] ( اِخ ) ابن عبداﷲ اشعری. تابعی است.
ثمیل . [ ث َ ] (ع اِ) شیر ترش . || آب دست دان . || ج تمیلة. رجوع به تمیلة شود.
ثمیل . [ ث ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اشعری . تابعی است .
کلمات دیگر: