پریشان خاطر کردن پراکنده حواس نمودن
خاطر شوراندن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خاطر شوراندن. [ طِ دَ ] ( مص مرکب ) پریشان خاطر کردن. پراکنده حواس نمودن :
هزار بار اگر خاطرم بشورانی
ازین طرف که منم همچنان صفائی هست.
هزار بار اگر خاطرم بشورانی
ازین طرف که منم همچنان صفائی هست.
سعدی ( بدایع ).
کلمات دیگر: