کلمه جو
صفحه اصلی

جام نوشیدن

فرهنگ فارسی

کنایه از شراب خوردن

لغت نامه دهخدا

جام نوشیدن. [ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از شراب خوردن. ( آنندراج ). باده خوردن. می زدن. جام پیمودن. جام زدن. جام خوردن :
مرا کین دولت امروز است در چنگ
بدولت چون ننوشم جام گلرنگ.
امیرخسرو ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: