کلمه جو
صفحه اصلی

ثلجی

لغت نامه دهخدا

ثلجی. [ ث َ جی ی ] ( ع ص نسبی ) برف فروش.

ثلجی. [ ث َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به ثلج بن عمروبن مالک. ( سمعانی ).

ثلجی.[ ث َ ] ( اِخ ) محمدبن شجاع ثلجی. فقیهی است مبتدع.

ثلجی . [ ث َ ] (ص نسبی ) منسوب است به ثلج بن عمروبن مالک . (سمعانی ).


ثلجی . [ ث َ جی ی ] (ع ص نسبی ) برف فروش .


ثلجی .[ ث َ ] (اِخ ) محمدبن شجاع ثلجی . فقیهی است مبتدع .



کلمات دیگر: