کلمه جو
صفحه اصلی

جام فرعونی

فرهنگ فارسی

کنایه از جام بسیار کلان

لغت نامه دهخدا

جام فرعونی. [ م ِ ف ِ ع َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یا فرعونی جام. کنایه از جام بسیار کلان. پیاله بزرگ. مؤلف غیاث اللغات گوید: فرعون را جامی بود از زر که چهار کس آن را در مجلس بدور می آوردند. ( غیاث اللغات ). فرعون جامی داشت از طلا که چهار تن یا هفت تن اطراف آن را گرفته بدور میگرداندند و چون مجلس شراب به آخر میرسید آن جام را به ندما و خاصان خود می بخشید :
می دیرینه گساریم به فرعونی جام
از کف سیم بناگوشی با کف خضیب.
منوچهری.
ساعتی گوئی به ساقی جام فرعونی بده
لحظه ای گوئی به مطرب صوت موسیقی بیار.
امیر معزی ( از آنندراج ).
بده جام فرعونیم کز تزهد
چو فرعونیان ز اژدها می گریزم.
خاقانی.
جام فرعونی خبر ده تا کجاست
کآتش موسی عیان بنمود صبح.
خاقانی.
جام فرعونی اندر آر که صبح
دست موسی برآرد از کهسار.
خاقانی.


کلمات دیگر: