کلمه جو
صفحه اصلی

چارمحال

لغت نامه دهخدا

چارمحال. [ م َ ] ( اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: از مضافات اصفهان و چهار ناحیه است معروف به محال اربعه و شرح هر ناحیه از قرار ذیل است :
1 - ناحیه رار: حدود این ناحیه جنوبی به شیراز، شمالی به فریدن ، شرقی به اصفهان ، غربی به میزدج.
2 - ناحیه کیار: حدود آن شمالی به میزدج ، جنوبی به کندمان ، مغربی پشتکوه بختیاری ، شرقی به لنجان.
3 - ناحیه میزدج : درجرگه واقع است اطرافش از هر سمت کوه است چمنی وسط این دشت هست مسمی به چمن «کران » تخمیناًیک فرسخ زمین چمن است. حدود ناحیه میزدج از اینقرار است : جنوبی به بلوک کیار، شرقی برار، غربی به بختیاری ، شمالی به فریدن. تمام این بلوک مخروبه بوده است حاجی محمد رضاخان آباد کرده همه جا حمام و مسجد و قلعه و آسیا ساخته و از اطراف رعیت جمع کرده آورد به میزدج سکنی داد. دویست نفر نوکر سواره مخصوصاً مواجب میداد که این بلوک را محافظت و محارست نمایند بعد از حاجی محمد رضاخان ، خانباباخان هم همین حالت را داشت این اوقات در حکومت آنها نیست. گویند خیلی خرابی بهمرسانیده است.
4 - ناحیه کندمان :حدود آن شمالی به میزدج ، جنوبی به خاک شیراز، شرقی به سمیرم ، غربی به بختیاری و پشتکوه. ( مرآت البلدان ج 4 صص 51 - 63 ). و برای کسب اطلاع از اسامی قراء و مزارع و آبادیهای چارمحال و خصوصیات هر یک از آنها و وضع طبیعی و اقتصادی این ناحیه به کتاب «مرآت البلدان » ج 4 صص 51-54 رجوع شود.


کلمات دیگر: