کلمه جو
صفحه اصلی

پالاو

لغت نامه دهخدا

پالاو. ( اِ ) رجوع به پالاد شود.در جهانگیری با واو ضبط کرده و آنرا بمعنی اسب جنیبت دانسته و این بیت را از شمس فخری شاهد آورده است :
شهنشهی که کشد بخت در مواکب او
چو نقره خنگ و سمند فلک دو صد پالاو.
و شواهد از گفته های شمس فخری سند صحت هیچ دعوی لغوی نیست چه او غالباً الفاظ را غلط خوانده و بغلط هم نظم کرده است و ظاهراً این کلمه مصحف پالاد است.


کلمات دیگر: