fibroid
تار ساز
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه تار ( آلت موسیقی ) سازد سازند. تار.
رشته از سیم یازه که بر سازها بندند و زخمه بر آن زنند مانند تار چنک .
رشته از سیم یازه که بر سازها بندند و زخمه بر آن زنند مانند تار چنک .
لغت نامه دهخدا
تار ساز. [رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رشته ای از سیم یا زه که بر سازها بندند و زخمه بر آن زنند. آنچه از آهن و برنج و طلا یا روده حیوانات سازند و بر آلات موسیقی بندند، مانند تار چنگ ، تار قانون... رجوع بتار شود.، تارساز. ( نف مرکب ) سازنده تار.
تار ساز. [رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رشته ای از سیم یا زه که بر سازها بندند و زخمه بر آن زنند. آنچه از آهن و برنج و طلا یا روده ٔ حیوانات سازند و بر آلات موسیقی بندند، مانند تار چنگ ، تار قانون ... رجوع بتار شود.
کلمات دیگر: