تار و تفرقه شدن.( مصدر )سخت پراکنده شدن تار و مار شدن.یا تار و تفرقه کردن. ( مصدر ). سخت پراکندن .
تار و تفرقه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تار و تفرقه. [رُ ت َ رِ ق َ / ق ِ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) پراکنده.
- تار و تفرقه شدن ؛ سخت پراکنده شدن. تار و مار شدن.
- تار و تفرقه کردن ؛ سخت پراکندن. تار و مار کردن.
- تار و تفرقه شدن ؛ سخت پراکنده شدن. تار و مار شدن.
- تار و تفرقه کردن ؛ سخت پراکندن. تار و مار کردن.
کلمات دیگر: