معرب پاپیروس
بابیرس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بابیرس. [ ] ( اِ ) معرب پاپیروس . رجوع به پاپیروس و نشوء اللغة العربیه چ قاهره 1938 م. ص 80 شود.
بابیرس. [ ]( اِخ ) رجوع به کلده شود.
بابیرس. [ ]( اِخ ) رجوع به کلده شود.
بابیرس . [ ] (اِ) معرب پاپیروس . رجوع به پاپیروس و نشوء اللغة العربیه چ قاهره 1938 م . ص 80 شود.
بابیرس . [ ](اِخ ) رجوع به کلده شود.
کلمات دیگر: