تاذف . [ ذِ ] (اِخ ) قریه ای است که بین حلب و بین آن چهار فرسنگ است ، از وادی بُطنان از ناحیه ٔ بُزاعة. امروءالقیس آنرا در شعر خویش آورده گوید :
و یا رُب ّ یوم صالح قد شهدته
بتاذف ذات التل من فوق طرطرا.
و بدان منسوب است ابوالماضی خلیفه ... (از معجم البلدان ).
تاذف
لغت نامه دهخدا
تاذف. [ ذِ ] ( اِخ ) قریه ای است که بین حلب و بین آن چهار فرسنگ است ، از وادی بُطنان از ناحیه بُزاعة. امروءالقیس آنرا در شعر خویش آورده گوید :
و یا رُب یوم صالح قد شهدته
بتاذف ذات التل من فوق طرطرا.
و بدان منسوب است ابوالماضی خلیفه... ( از معجم البلدان ).
تأذف. [ ت َءْ ذِ ] ( اِخ ) رجوع به «تاذف » شود.
و یا رُب یوم صالح قد شهدته
بتاذف ذات التل من فوق طرطرا.
و بدان منسوب است ابوالماضی خلیفه... ( از معجم البلدان ).
تأذف. [ ت َءْ ذِ ] ( اِخ ) رجوع به «تاذف » شود.
کلمات دیگر: