به غارت رفتن به چپاول رفتن
تاراج رفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تاراج رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص مرکب ) به غارت رفتن. به چپاول رفتن. به چپو رفتن. تاراج شدن.
- به تاراج رفتن :
تو خاقنی که بتاراج امتحان رفتی
ز گرد کوره وارستگی طلب اکسیر.
گنج برداشتند و مار بماند.
- به تاراج رفتن :
تو خاقنی که بتاراج امتحان رفتی
ز گرد کوره وارستگی طلب اکسیر.
خاقانی.
گل بتاراج رفت و خار بماندگنج برداشتند و مار بماند.
( گلستان ).
رجوع به تاراج شود.کلمات دیگر: