کلمه جو
صفحه اصلی

بابکی

لغت نامه دهخدا

بابکی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب ببابک جدّ مادری اردشیر مؤسس سلسله ٔ ساسانی :
هر آنکس که بد بابکی در ستخر
بآگاهی شاه [اردشیر] کردند فخر.

فردوسی .


تخت کیان بابک است سعد فلک بابکی
من ز پی فال سعد بابکیم بابکی .

خاقانی .



بابکی . [ ب َ ] (ص نسبی ) نسبت به بابکیه و ایشان طایفه ای از پیروان بابک بن مردس [ مرداس ]اند و هم اکنون از فرقه ٔ بابکیه جماعتی بجبال بذین زندگی میکنند و تابع مقررات ناحیه ٔ آذربایجانند و موسوم به خرمیه میباشند و آنها در هر سال شب خاصی دارند که در آن شب زنان و مردان گرد هم آیند و چراغ ها را خاموش کنند و در هم آویزند و هر مردی بر هر زنی ظفر یابد با او آرام گیرد و با این تبه کاری مدعی نبوت مردی شروین نام از پادشاهان خویش اند که پیش از اسلام میزیسته و معتقدند که وی از محمد مصطفی (ص ) و دیگر پیغمبران برتر بوده است و تا هم اکنون در محافل و خلوت و مناجات نام او را بر زبان میآورند. رجوع به بابکیه شود. (از انساب سمعانی برگ 59 الف ).


بابکی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب ببابک جدّ مادری اردشیر مؤسس سلسله ساسانی :
هر آنکس که بد بابکی در ستخر
بآگاهی شاه [اردشیر] کردند فخر.
فردوسی.
تخت کیان بابک است سعد فلک بابکی
من ز پی فال سعد بابکیم بابکی .
خاقانی.

بابکی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) نسبت به بابکیه و ایشان طایفه ای از پیروان بابک بن مردس [ مرداس ]اند و هم اکنون از فرقه بابکیه جماعتی بجبال بذین زندگی میکنند و تابع مقررات ناحیه آذربایجانند و موسوم به خرمیه میباشند و آنها در هر سال شب خاصی دارند که در آن شب زنان و مردان گرد هم آیند و چراغ ها را خاموش کنند و در هم آویزند و هر مردی بر هر زنی ظفر یابد با او آرام گیرد و با این تبه کاری مدعی نبوت مردی شروین نام از پادشاهان خویش اند که پیش از اسلام میزیسته و معتقدند که وی از محمد مصطفی ( ص ) و دیگر پیغمبران برتر بوده است و تا هم اکنون در محافل و خلوت و مناجات نام او را بر زبان میآورند. رجوع به بابکیه شود. ( از انساب سمعانی برگ 59 الف ).

پیشنهاد کاربران

برخی از این پسوند ها میتواند از شهر حاصی مثل شهر بابک کرمان ریشه بگیرد.


کلمات دیگر: