دوست پرورنده . دوست پرست .
دوست پرور
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دوست پرور. [ پ َ وَ ] ( نف مرکب ) دوست پرورنده. دوست پرست. پرورش دهنده دوست :
حافظ ز غصه سوخت بگو حالش ای صبا
با شاه دوست پرور دشمن گداز من.
حافظ ز غصه سوخت بگو حالش ای صبا
با شاه دوست پرور دشمن گداز من.
حافظ.
کلمات دیگر: