دور فرود . هر چیز بسیار عمیق و ژرف .
دور فرو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دورفرو. [ ف ُ ] ( ص مرکب ) دورفرود. هرچیز بسیار عمیق و ژرف. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از آنندراج ). دورتک : تدبیح ؛ دور فروآوردن. ( منتهی الارب ).
- دور فروبردن ؛ عمیق کردن. ( یادداشت مؤلف ).
- دور فروبردن ؛ عمیق کردن. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: