سهل آسان
خوش و خوار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوش و خوار. [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ خوا / خا ]( ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سهل. آسان. ساده :
نیست جهان باز سوی ما ز چه معنی
خوردن ما سوی باز او خوش و خوار است.
نیست جهان باز سوی ما ز چه معنی
خوردن ما سوی باز او خوش و خوار است.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: