شاد شدن خوشحال شدن
خوش گشتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خوش گشتن. [ خوَش ْ / خُش ْ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) شاد شدن. خوشحال شدن. مسرور شدن :
صدر ممدوحان نظام الدین که نظم مدح او
از شنیدن گوش خوش گرددبگفتن حلق و کام.
صدر ممدوحان نظام الدین که نظم مدح او
از شنیدن گوش خوش گرددبگفتن حلق و کام.
سوزنی.
کلمات دیگر: