کلمه جو
صفحه اصلی

خوش قمار

فرهنگ فارسی

آنکه خوب قمار کند مقابل به قمار

لغت نامه دهخدا

خوش قمار. [ خوَش ْ / خُش ْ ق ِ / ق ُ ] ( ص مرکب ) آنکه خوب قمار کند. مقابل بدقمار :
چو نرد داغ تو چینند سینه دار منم
خوشا بباختن خویش خوش قمار منم.
ظهوری ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: