شیئان . دور نگر .
دور نظر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دورنظر. [ ن َ ظَ ] ( ص مرکب ) شیئان. ( منتهی الارب ). دورنگر. دوربین. دوراندیش. مآل اندیش :
به دیده خرد زودیاب دورنظر
همی ببیند مغز اندر استخوان سخن.
به دیده خرد زودیاب دورنظر
همی ببیند مغز اندر استخوان سخن.
سوزنی.
کلمات دیگر: