پیر شدن همامه
همومه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
همومة. [ هَُ م َ ] (ع مص ) پیر شدن . (منتهی الارب ). همامة. (اقرب الموارد).
( همومة ) همومة. [ هَُ م َ ] ( ع مص ) پیر شدن. ( منتهی الارب ). همامة. ( اقرب الموارد ).
کلمات دیگر:
همومة. [ هَُ م َ ] (ع مص ) پیر شدن . (منتهی الارب ). همامة. (اقرب الموارد).