آبخور جای فرود آمدن در آب
وکره
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( وکرة ) وکرة. [ وَ رَ ] ( ع اِ ) وکر. آشیانه ٔمرغ ، گو مرغ نباشد در وی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ( مص ) نشستن مردم. ( تاج المصادر بیهقی ). || بیضه در زیر گرفتن مرغ. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خایه در زیر گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). || به آشیانه وارد شدن. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
وکرة. [ وَ ک َ رَ ] ( ع اِ ) مهمانی بنای نو. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
وکرة. [ وُ رَ ] ( ع اِ ) آبخور. || جای فرودآمدن در آب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
وکرة. [ وَ ک َ رَ ] ( ع اِ ) مهمانی بنای نو. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
وکرة. [ وُ رَ ] ( ع اِ ) آبخور. || جای فرودآمدن در آب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
وکرة. [ وَ رَ ] (ع اِ) وکر. آشیانه ٔمرغ ، گو مرغ نباشد در وی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || (مص ) نشستن مردم . (تاج المصادر بیهقی ). || بیضه در زیر گرفتن مرغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خایه در زیر گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || به آشیانه وارد شدن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
وکرة. [ وَ ک َ رَ ] (ع اِ) مهمانی بنای نو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
وکرة. [ وُ رَ ] (ع اِ) آبخور. || جای فرودآمدن در آب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
کلمات دیگر: