جمع وکته و آن جای آتش جای آتش جستن از آتش زنه است
وکت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
وکت . [ وُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ وُکتة، و آن جای آتش جستن از آتش زنه است . (از اقرب الموارد). رجوع به وکتة شود.
وکت . [ وَ] (ع اِ) چیز اندک . || (مص ) نشان کردن . || پر کردن . || گام نزدیک نهادن در رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
وکت. [ وَ] ( ع اِ ) چیز اندک. || ( مص ) نشان کردن. || پر کردن. || گام نزدیک نهادن در رفتار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).
وکت. [ وُ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ وُکتة، و آن جای آتش جستن از آتش زنه است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به وکتة شود.
وکت. [ وُ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ وُکتة، و آن جای آتش جستن از آتش زنه است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به وکتة شود.
کلمات دیگر: