کدوه . [ ک ُ ] (ع مص ) خراشیدن روی . (منتهی الارب ). رجوع به کدح و کَده شود.
کدوه
لغت نامه دهخدا
کدوه. [ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ کَده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کده شود.
کدوه. [ ک ُ ] ( ع مص ) خراشیدن روی. ( منتهی الارب ). رجوع به کدح و کَده شود.
کدوه. [ ک ُ ] ( ع اِمص ) خراش. ( برهان ) ( آنندراج ). خراشیدگی. ( ناظم الاطباء ). || خراشیدن. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به کُدَه شود. || گرفتگی. || شکافتگی. ( ناظم الاطباء ). || گرفتن. ( برهان ) ( آنندراج ).
کدوه. [ ک ُ ] ( ع مص ) خراشیدن روی. ( منتهی الارب ). رجوع به کدح و کَده شود.
کدوه. [ ک ُ ] ( ع اِمص ) خراش. ( برهان ) ( آنندراج ). خراشیدگی. ( ناظم الاطباء ). || خراشیدن. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به کُدَه شود. || گرفتگی. || شکافتگی. ( ناظم الاطباء ). || گرفتن. ( برهان ) ( آنندراج ).
کدوه . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کَده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کده شود.
کدوه . [ ک ُ ] (ع اِمص ) خراش . (برهان ) (آنندراج ). خراشیدگی . (ناظم الاطباء). || خراشیدن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کُدَه شود. || گرفتگی . || شکافتگی . (ناظم الاطباء). || گرفتن . (برهان ) (آنندراج ).
کلمات دیگر: