کلمه جو
صفحه اصلی

همیسع

لغت نامه دهخدا

همیسع. [ هََ م َ س َ ] ( ع ص ) مرد توانا ونیک قوی که کسی نتواند او را بر زمین افکند. || مرد درازبالا. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

همیسع. [ هََ م َ س َ ] ( اِخ ) پدر حِمْیَربن سباء. ( اقرب الموارد ). رجوع به حِمْیَر و سباء شود.

همیسع. [ هََ م َ س َ ] ( اِخ ) نام جد بیست وسوم حضرت رسول اکرم. ( از سمعانی ).

همیسع. [ هََ م َ س َ ] (اِخ ) پدر حِمْیَربن سباء. (اقرب الموارد). رجوع به حِمْیَر و سباء شود.


همیسع. [ هََ م َ س َ ] (اِخ ) نام جد بیست وسوم حضرت رسول اکرم . (از سمعانی ).


همیسع. [ هََ م َ س َ ] (ع ص ) مرد توانا ونیک قوی که کسی نتواند او را بر زمین افکند. || مرد درازبالا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: