کلمه جو
صفحه اصلی

وهجان

لغت نامه دهخدا

وهجان. [ وَ هََ ] ( ع مص ) وَهج. افروخته شدن آتش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). درخشیدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر بیهقی ). درخشیدن آتش. ( دهار ).

وهجان. [ وَ ] ( ع ص ) ( یوم... ) روز سخت گرم. ( اقرب الموارد ).

وهجان . [ وَ ] (ع ص ) (یوم ...) روز سخت گرم . (اقرب الموارد).


وهجان . [ وَ هََ ] (ع مص ) وَهج . افروخته شدن آتش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). درخشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (تاج المصادر بیهقی ). درخشیدن آتش . (دهار).



کلمات دیگر: