کلمه جو
صفحه اصلی

وکاعه

لغت نامه دهخدا

وکاعة. [ وَ ع َ ] (ع مص )ناکس گردیدن . (منتهی الارب ). لئیم شدن . (اقرب الموارد). || درشت و رست و سخت گشتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سخت شدن . (تاج المصادر بیهقی ).


( وکاعة ) وکاعة. [ وَ ع َ ] ( ع مص )ناکس گردیدن. ( منتهی الارب ). لئیم شدن. ( اقرب الموارد ). || درشت و رست و سخت گشتن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). سخت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).


کلمات دیگر: