کلمه جو
صفحه اصلی

همیز

لغت نامه دهخدا

همیز. [ هََ ] ( اِ ) به لغت زندو پازند به معنی تابستان باشد و به جای زا، نون هم به نظر آمده است که همین باشد بر وزن زمین. ( برهان ).

همیز. [ هََ ] ( ع ص ) رجل همیزالفؤاد؛ مرد تیزخاطر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

همیز. [ هََ ] (اِ) به لغت زندو پازند به معنی تابستان باشد و به جای زا، نون هم به نظر آمده است که همین باشد بر وزن زمین . (برهان ).


همیز. [ هََ ] (ع ص ) رجل همیزالفؤاد؛ مرد تیزخاطر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: