مرد عاجز که کار خود را بدیگری سپارد و بر وی تکیه کند وکل
وکله
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( وکلة ) وکلة. [ وُ ک َ ل َ ] ( ع ص ) ( رجل... ) مرد عاجز که کار خود را به دیگری سپارد و بر وی تکیه کند. وَکَل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): رجل وکلة نکلة؛ مردی که کاری با مردمان گذارد از عجز. ( مهذب الاسماء ).
وکلة. [ وُ ک َ ل َ ] (ع ص ) (رجل ...) مرد عاجز که کار خود را به دیگری سپارد و بر وی تکیه کند. وَکَل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رجل وکلة نکلة؛ مردی که کاری با مردمان گذارد از عجز. (مهذب الاسماء).
کلمات دیگر: