ادم عاطل وباطل , ولگرد
متسکع
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
متسکع. [ م ُ ت َ س َک ْ ک ِ ] ( ع ص ) سرگشته.( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). سرگشته و آواره. ( ناظم الاطباء ). || گردنده. ( ناظم الاطباء ). به گوشه ای رونده. ( از منتهی الارب ). و رجوع به تسکع شود.
کلمات دیگر: