ضمیمه، محوطه، پیوست، چینه، حصار، دیوار، حصار کشی، چاردیواری، چینهکشی، میان بار، چهار دیواری
چینه کشی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
شغل چینه کش . کار دیوار گلی ساز . دیوار کشی . دیوار سازی . دیوار گری . کشیدن دیوار گلی .
لغت نامه دهخدا
چینه کشی. [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) شغل چینه کش. کار دیوار گلی ساز.دیوارکشی. دیوارسازی. دیوارگری. کشیدن دیوار گلی.
کلمات دیگر: