کلمه جو
صفحه اصلی

دخالت بیجا کردن

مترادف و متضاد

meddle (فعل)
امیختن، فضولی کردن، ور رفتن، مداخله کردن، در وسط قرار دادن، دخالت بیجا کردن


کلمات دیگر: