کلمه جو
صفحه اصلی

در اثر زحمت و کار ایجاد کردن

مترادف و متضاد

work out (فعل)
حل کردن، تدبیر کردن، تعبیه کردن، از کار دراوردن، در اثر زحمت و کار ایجاد کردن


کلمات دیگر: