کلمه جو
صفحه اصلی

بقه

فرهنگ فارسی

( اسم ) گاو تخمی گاونری که از آن برای تولید مثل استفاده میکنند .
موضعی نزدیک حیره یا نزدیک هیت یا نام زنی و باین معنی اخیر بدون الف و لام است . نام زنی .

لغت نامه دهخدا

بقه. [ ب ُق َ / ق ِ ] ( اِ ) گاو تخمی. گاو نری که از آن برای تولید مثل استفاده میکنند . ( فرهنگ فارسی معین ). گوساله. ( مؤید الفضلاء ص 185 ).

بقة. [ ب َ ق ْ ق َ ] (ع اِ) پشه ، و منه المثل : اصغر من عین بقة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بَق َّ و (زمخشری ) شود. || شپش پهنا سرخ بدبو. ج ، بَق َّ. || زن بسیاراولاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


بقة. [ ب َق ْ ق َ ] (اِخ ) موضعی نزدیک حیره یا نزدیک هیت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) . || نام زنی و به این معنی اخیر بدون الف و لام است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نام زنی . (آنندراج ).


گویش مازنی

/boghe/ گاومیش نر سه ساله - صدا و حالت عمل جفت گیری گاو

۱گاومیش نر سه ساله ۲صدا و حالت عمل جفت گیری گاو


پیشنهاد کاربران

حیوان کوچک دارای دو دست و دو پا که ذوحیاتین است و در آب و خشکه زندگی میکند. غوک و قورباقه یا قورباغه هم گفته شده. در مناطق نجراب به آن غوک گویند


کلمات دیگر: