بریده پاره پاره منه
خرادیل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خرادیل. [ خ َ ] ( ع ص ) بریده. پاره پاره. منه : لحم خرادیل ؛ گوشت بریده پاره پاره. ( از منتهی الارب ) :
یغدو فیلحم ضرغامین عشیهما
لحم من القوم معفورخرادیل.
یغدو فیلحم ضرغامین عشیهما
لحم من القوم معفورخرادیل.
کعب بن زهیر.
کلمات دیگر: