رسن تابیدن یا مساحی کردن اندازه گرفتن
رسن ساختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رسن ساختن. [ رَ س َ ت َ ] ( مص مرکب ) رسن تابیدن. || مساحی کردن. اندازه گرفتن. ( یادداشت مؤلف ). پیمودن. ( از آنندراج ) :
به چاه سیصد باز اندرم من از غم او
عطای میر رسن ساختم ز سیصد باز.
سازی ازو ژرف چهی را رسن.
ز ساحل به ساحل گرفتی قیاس
گه این را گه آن را رسن ساختی
خطر بین کز انسان رسن تاختی.
به چاه سیصد باز اندرم من از غم او
عطای میر رسن ساختم ز سیصد باز.
شاکر بخاری.
چونان که گر خواهی در بادیه سازی ازو ژرف چهی را رسن.
فرخی.
بدینگونه مساح منزل شناس ز ساحل به ساحل گرفتی قیاس
گه این را گه آن را رسن ساختی
خطر بین کز انسان رسن تاختی.
( از آنندراج ).
و رجوع به ماده رسن تاختن شود.کلمات دیگر: