کلمه جو
صفحه اصلی

دراهس

لغت نامه دهخدا

دراهس. [ دَ هَِ ] ( ع اِ ) سختی ها. ( منتهی الارب ). سختی ها و بلاها. ( ناظم الاطباء ). شداید. ( اقرب الموارد ). درهوس. و رجوع به درهوس شود.

دراهس. [دُ هَِ ] ( ع ص ) بسیارگوشت از هر فربه و لحیم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سخت. ( منتهی الارب ). شدید و سخت از مردان. ( از اقرب الموارد ).

دراهس . [ دَ هَِ ] (ع اِ) سختی ها. (منتهی الارب ). سختی ها و بلاها. (ناظم الاطباء). شداید. (اقرب الموارد). درهوس . و رجوع به درهوس شود.


دراهس . [دُ هَِ ] (ع ص ) بسیارگوشت از هر فربه و لحیم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخت . (منتهی الارب ). شدید و سخت از مردان . (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: